شرب زرکشیده
ادبی،ورزشی،مطالب جالب
سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, :: 13:29 :: نويسنده : محمد رستم نشست روي سينه سهراب . خنجرش را کشيد . مي خواست سينه ي پهلوان جوان را بدرد که سهراب يک سي دي به دست او داد و گفت : منو نکش ، تو پدر مني نمي خواد انقدرتعجب کني اگه فکر مي کني همچين چيزي توي دنيا امکان نداره برو اين فيلم هندي رو نگاه کن داستانش درباره پدر و پسريه که بعد از بيست سال همديگر رو پيدا مي کنند مثل داستان زندگي من و تو
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
|